مدافع حرمی که قول داد، اما به آن عمل نکرد!
تاریخ انتشار: ۸ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۲۱۳۳۷۲
به گزارش قدس آنلاین، مدافع حرم داوود جوانمرد به تاریخ ۲۵ شهریور سال ۴۹ به دنیا آمد. داوود در حالی که سن زیادی نداشت، اما در اواخر سالهای دفاع مقدس تلاش کرد تا خود را به مناطق جنگی برساند. روحیه جهادی در داوود همچنان قوت داشت تا اینکه با آغاز درگیریهای سوریه تصمیم گرفت خود را برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سرزمین شام برساند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«اعظم السادات سیدعلوی» همسر این شهید عزیز از آخرین دیدار و وداع با مرد خانهاش اینگونه روایت میکند:
روزی که رفتم معراج تا برای آخرین بار با پیکر همسرم وداع کنم، زینب هنوز بهت زده بود. نمیتوانست رفتن پدرش را باور کند. من که کنار پیکر داوود نشسته بودم، تمام حواسم پیش زینب بود که همینطوری بهت زده نشسته، نه نگاه پدرش و نه گریه میکرد.
دغدغههای همسر شهید فراوان است. انگار که به همه چیز باید حواست باشد؛ از یک طرف عزاداری، از یک طرف باید حواست به بچهها باشد. خیلی اذیتکننده است. من آن موقع همه حواسم به بچهها بود؛ به خصوص به زینب. حالا صبورا گریه و زاری میکرد؛ ولی زینب بهت زده و از دست پدرش ناراحت بود. چون داوود هر وقت که زنگ می زد (دو ـ سه بار بیشتر زنگ نزد)، ولی همان هم که زینب با او صحبت میکرد، میگفت: «بابا قول بده سالم بر میگردی».
عصبانی بود که بابا به من قول داد که سالم برمیگردد، چرا شهید شد. روز آخر رفتن، زینب صبح برای درس خواندن بیدار شده بود، من هم عصبانی بودم و دوست نداشتم برود؛ بیدار بودم، ولی چشمهایم را بسته بودم. زینب میگفت، چرا من بابا را نگاه نکردم، بابا وقتی خداحافظی کرد من بیدار بودم. آمد پیشانیم را بوسید و من همینطور که کتابم را نگاه میکردم به بابا نگاه نکردم.
آن روز توی معراج، زینب بالای سر پدرش نشسته بود. من همهاش التماس میکردم: زینب ببین آخرین بارهها، اگر الان هم بابا را نگاه نکنی، اگر بابا برود زیر خاک، دیگر نمیتوانی بابا را ببینی و آنجا آنقدر به زینب التماس کردم که یک دفعه بغضش ترکید و شروع کرد گریه کردن. آمد سمت پدرش تا با او خداحافظی کند.
همه رفتند فقط من ماندم و بچهها، وقتی دستم را گذاشتم روی صورت داوود، مثل این بود که یک بار دیگر به او محرم شده باشم؛ خیلی حس خوبی بود و احساس کردم یک بار دیگر فاصله از بین رفته و من میتوانم با او حرف بزنم، این خاطره برای من خیلی شیرین است. پیش خودم فکر میکنم که این مشغلهها و این روز مرگیها بین زن و شوهرها فاصله میاندازد.
منبع: مشرق نیوزمنبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: سوریه مدافع حرم قاسم سلیمانی شهید مدافع حرم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۲۱۳۳۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
از شایعه تا واقعیت عضویت پدر مهران غفوریان در ساواک
طی روزهای گذشته، برخی کاربران فضای مجازی با انتشار بخشی از صحبتهای فردی به نام خسرو غفوریان مدیر پشتیبانی بخش آموزش ساواک مدعی شدند که وی پدر مهدی و مهران غفوریان از هنرمندان کشورمان است.
در این خصوص، ادعا شده فرد مذکور ۲۰ سال در ساواک مشغول به فعالیت بوده و پست مدیریتی داشته است.
هرچند که شباهت نام و چهره پدر مهران و مهدی غفوریان این شایعه را تقویت میکند، اما مراجعه به تصویری که پیشتر مهران غفوریان از سنگ مزار پدرش منتشر کرده بود، تاریخ تولد وی ۱۳۲۴ نوشته شده است، یعنی در سال ۱۳۵۷ (سال پیروزی انقلاب اسلامی) وی تنها ۳۴ سال داشته و احتمال زیاد نمیتوانسته ۲۰ سال سابقه مدیریت داشته باشد.
این شایعات ادامه داشت تا اینکه مهدی غفوریان با انتشار تصویری دیگری از پدرش نوشت که وی ناخدا یکم کمیسر دریایی است و فرد ساواکی که گفته میشد پدرش هست را حتی نمیشناسد.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی